عکس بستنی انبه

بستنی انبه

۲۸ اسفند ۹۹
#بستنی_انبه#بستنی_یخی#استوایی#fareq

در منزل دوستي که پسرش دانش‌آموز ابتدايي و داشت تکاليف درسي ‌اش را انجام ميداد بودم
زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسيد. 
پدربزرگ با لبخند، يک جعبه مداد رنگي به نوه اش داد و گفت: اين هم جايزۀ نمرۀ بيست نقاشي‌ات.
پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگي را گرفت و تشکر کرد 
و چند لحظه بعد گفت: 
بابا بزرگ
باز هم که از اين جنس‌هاي ارزون قيمت خريدي 
الان مداد رنگي‌هاي خارجي هست که ده برابر اين کيفيت داره.
مادر بچه گفت: 
مي‌بينيد آقاجون؟ 
بچه‌هاي اين دوره و زمونه خيلي باهوش هستند. 
اصلا نمي‌شه گولشون‌زد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چيزي نگفت. 
برايشان توضيح دادم که اين رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندي نيست، 
همان طور که هديۀ پدربزرگ براي گول زدن نوه‌اش نيست.
و اين داستان را برايشان تعريف کردم 
آن زمان که من دانش‌آموز ابتدايي بودم، 
خانم بزرگ گاهي به ديدن‌مان مي‌آمد و به بچه‌هاي فاميل هديه مي‌داد، 
بيشتر وقت‌ها هديه‌اش تکه‌هاي کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندي داد
 يواشکي به پدرم گفتم: اين تکه قند کوچک که هديه نيست
پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد 
هر چه برايتان بياورد هديه است، 
وقتي خانم بزرگ رفت، 
پدر برايم توضيح داد که در روزگار کودکي او، قند خيلي کمياب و گران بوده و بچه‌ها آرزو مي‌کردند که بتوانند يک تکه کوچک قند داشته باشند.
 خانم بزرگ هنوز هم خيال مي‌کند که قند، چيز خيلي مهمي است.

بعد گفت: ببين پسرم
قنددان خانه پر از قند است،
 اما اين تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد، 
چون نشانۀ مهرباني و علاقۀ او به شماست. 
اين تکه قند معنا دارد ، 
آن قندهاي توي قنددان فقط شيرين هستند 
اما مهربان نيستند.
وقتي کسي به ما هديه مي‌دهد، 
منظورش اين نيست که ما نمي‌توانيم، مانند آن هديه را بخريم، 
منظورش کمک کردن به ما هم نيست. 
او مي‌خواهد علاقه‌اش را به ما نشان بدهد 
مي‌خواهد بگويد که ما را دوست دارد 
و اين، خيلي با ارزش است.
 اين چيزي است که در هيچ بازاري نيست 
و در هيچ مغازه‌اي آن را نمي‌فروشند.

چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به ياد خانم بزرگ و تکه قندهاي مهربانش مي‌افتم، 
دهانم شيرين مي‌شود، 
کامم شيرين مي‌شود، 
جانم شيرين مي‌شود ...
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ

ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ...
خدا رحمت کنه تمام بابابزرگ های مهربون رو
...